سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تا کی آب بر کوه می ریزد و آن را نرم نمی کند؟تا کی حکمت می آموزید و دلهایتان بر آن نرم نمی شود؟ [عیسی علیه السلام]

خوش آمدید

 

و اما تلفن.... 

 

بیچاره گراهام بل... طفلک اگه می دونست چه بلایی سر فرزند دلبندش یعنی تلفن میاد هیچوقت بچه شو دست هر کسی نمی داد.البته خوب...خودشم مقصر بود.وقتی خودش اونجوری تلفنو دست هر کسی داد طبیعیه ما هم ازش پیروی کنیم.


اولین باری که تلفن اختراع شد (همون تلفنای نفتی که با هندل ژیان کار می کردن) اون دستیار بدبختش از پنجره افتاد بیرون...یا یه چیزی تو همین مایه ها.دقیق یادم نیست.یعنی خلاصه از زنگ تلفن خیلی هیجان زده شد.حسی که هنوزم که هنوزه با گذشت چندین قرن(قرن؟؟؟)از تن ما ایرانیا بیرون نرفته و هنوزم با شنیدن صدای زنگ تلفن از جا می پریم.کی می گه ما سنت هامونو فراموش کردیم؟؟؟


یادش بخیر.زمان دانشجویی گاهی از تلفن کارتی استفاده می کردم بعضی وقتا این مرغا رو می دیدم که قبل و بعد از شروع کلاسا چطور با خروساشون از پای تلفن قدقد می کنن.جان شما نباشه مرگ شما بعضی وقتا دلم می سوزه به حال تلفنه(همون گوشی موبایل).ای بابا.بابا به تلفن رحم نمی کنی به گوشت رحم کن آخه بی جنبه جنبه موبایل نداری جنبه دوست پسر داشته باش خب....


  تو خونه که دیگه هیچی. خودش یه سریاله  سر ماه  که قبض تلفن میاد هیچکی گردن نمیگیره  مننننننننن من اسن با تلفن حرف میزنم - اسن تلفن چیه ؟یه جوری فیلم بازی میکنن هر کی ندونه فکر میکنه واقعا همین طوری بوده ولی ای دل غافل...  ( در نهایت بابای بیچاره  که میبینه همه خودشونو زدن به خریت اجبارا قبضو پرداخت میکنه )   


آقا از بیرون میاد خونه.با کمال اقتدار داد می زنه:ضعیفه شوم چی داریم؟؟؟که ضعیفه با کمال اقتدارتر داد می زنه:با مامانم داشتم تلفنی حرف می زدم نرسیدم غذا درست کنم...که بعدشم سالار خونه(یعنی همون آقای خونه)با اقتدارتر داد می زنه:فدای سرت عزیزم.پس رستورانو واسه چی ساختن؟


آخه جون من یه نگا بندازین.آدم شرمش می شه بخدا.فقط احوال پرسیای ما پشت تلفن سه ربعه:

...سلام،خوبی؟خوشی؟سلامتی؟روبراهی؟چه خبرا؟چیکار میکنی؟بابات چطوره؟مامانت واسه پا دردش رفت دکتر؟بچه ت حالش بد بود بدتر شد؟خانمت سرطان گرفته بود مرد انشاالله؟


ااا...بذار جواب بدم خوب نامرد...آخه بسه دیگه.چقدر حرف می زنی؟نکنه به قصد کشت اومدی پشت تلفن؟واسه خودکشی راههای ساده تریم هس آ...مثلا رگتو بزن.یا چه می دونم...اصلا یه تیر شلیک کن تو مغزت.به همین سادگی...به همین خوشمزگی

 




عبدالباسط محمودی ::: سه شنبه 87/1/6::: ساعت 12:18 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 28


بازدید دیروز: 5


کل بازدید :13104
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<