سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ در صفت مؤمن فرمود : ] شادمانى مؤمن در رخسار اوست و اندوه وى در دلش . سینه او هرچه فراختر است و نفس وى هرچه خوارتر . برترى جستن را خوش نمى‏دارد ، و شنواندن نیکى خود را به دیگران دشمن مى‏شمارد . اندوهش دراز است ، همتش فراز . خاموشى‏اش بسیار است ، اوقاتش گرفتار ، سپاسگزار است ، شکیبایى پیشه است ، فرو رفته در اندیشه است ، نیاز خود به کس نگوید ، خوى آرام دارد ، راه نرمى پوید . نفس او سخت‏تر از سنگ خارا در راه دیندارى و او خوارتر از بنده در فروتنى و بى آزارى . [نهج البلاغه]

خوش آمدید

ها ها ها ...!    
 
شیوه مطالعه
اولی:« کتابی را که بهت دادم خواندی؟»
دومی: «بله، آخرش خیلی خوب بود.»
اولی:« اولش چه طور بود؟»
دومی: «هنوز اولش را نخوانده ام.»
 
تاریخ سیب زمینی
معلم به دانش آموز:« بگو ببینم! سیب زمینی از کجا پیدا شد؟»
دانش آموز:« از زمانی که اولین سیب از درخت به زمین افتاد.»
 
آرزو
سعید از دوستش، خسرو، می پرسد: «دلت می خواست جای چه کسی بودی؟»
خسرو جواب می دهد: «جای تو.»
سعید با تعجب می پرسد: «چرا جای من؟»
خسرو جواب می دهد: «برای این که دوست نازنینی مثل خودم داشته باشم.»
قوه بینایی
اولی:« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟»
دومی: «حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.»
 
در کلاس ریاضی
معلم: «مریم! اگر هم شاگردی ات، سارا، هزار تومان به تو بدهد و
دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد، در مجموع چه قدر پول خواهی داشت؟»
در همین موقع سارا با عصبانیت می گوید:« اجازه! ببخشید، از کیسه خلیفه می بخشید؟! »



عبدالباسط محمودی ::: سه شنبه 87/1/6::: ساعت 12:24 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 32


بازدید دیروز: 5


کل بازدید :13108
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<